وبلاگ جونموبلاگ جونم، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 6 روز سن داره

خاطرات یه دخمل 13 ساله

یه شب عالی

  سلام سلام دیشب گفتیم خونوادگی باشه بابام قرار بود که واسم دوربین بگیره دیگه اومد گفت نگرفتم و اینجور چیزا میخوام واست از این دوربین چینی ها بگیرم منم ناراحت شدم  ولی فکر کردم شاید دروغ میگه رفتم یواشکی سوییچ زاپاس بدون اینکه هیچ بفهمه برم و نگاه کنم منو مامانم با هم رسیدیم؟؟؟!!!! مامانم هم داشتشه همین کارو میکرده که دیگه بیخیال شدیم غروب بابام یهو دوربین رو دراورد همونی که میخواستمdv300fاون مدل ای که صفحش میچرخید اصل نبوده و فروشنده گفته اینو بگیر خلاصه منم باهاش کلی ور رفتم و زدمش به شارژ بعد رفتیم بیرون سام بخوریم رفتیم تو یکی از بهترین رستوران های گنبد مثل رستوران مهتاب بود پیش غذا سالاد ماکارونی خوردیم غذای اصلی مرغ بر...
9 تير 1392

تولدمه هوووووووووووورررررررررا

    سلام سلام صد تا سلام به خوشحالی روزی که متولد میشی امروز توووووووووووووووووولدمه هووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووورا من      ساله شدم   حالا جشن شروع میشه مهمونا هم دارن میان خوش اومدین حالا برقصیم و شعر بخونیم اینم کیک تولد کادوی ها هم که دارن میرسن مرسی از همه  دوستون دارم نظر بدینا یه نظر کوشولو هم بسه مرسی بای بای              ...
8 تير 1392

اخرین روز که من توی فکر کنم 11 سالم

سلام امروز اخرین روز مونده به تولدمه و این یعنی من تا الان تقریبا4380روز زندگی کردم اینها دل نوشته هایی که برای خودمه ارزو میکنم که خانوادم همیشه شاد و سلامت باشن و اینده ی موفقی داشته باشم و هممون به ارزو هامون برسیم .امام زمان ظهور کنه و من بتونم برم انگلستان و یا امریکا اخه خیلی این دوتارو دوست دارم در حال حاضر من 11 سال و 11 ماه و 30 روز 23 ساعت سن دارم بای بای جمله نوشته ها :زیبا ترین سلام دنیا طلوع خورشید است انرا بدون غروبش تقدیم تو میکنم(اینو یکی از دوست های بوشهریمون برای مامانم فرستاده بود و من خیلی خوشم اومد)   خنده نوشته ها : دقت کردین تو این فیلما طرف خیلی شیک و مجلسی خواب میبینه و همه چی واضح و ق...
7 تير 1392

5 تیر عجب روز خوبییییییییییییییییییییییی

5 تیر روز خیلی خوب و کمکی هم بدی بود اووووووووووول:تولد یکی از بهترین وستام فائزه جون که بوشهر زندگی میکنه ایشالله 120 ساله شی فائزه جونم 15 ساله شد دوم:تاریخ خردین دوچرخم 2 ساله شد 4:دقیقا همین موقع من رفتن به بدمینتون رو پارسال شروع کردم1 ساله شد سوم و بد این موضوع :مرگ مادر معصومه جون نامزد پسر داییم خدا بهشون صبر بده فقط اینم بگم دیشب شبکه اموزش عمو پورنگ رو اورد (من چه خاطره هارو وقتی که بچه بودم که با عمو پورنگ نداشتم )و بنا به حرف های خودش به علت اینکه از خانوادش دور بوده ول کرده که من اینو قبول ندارم!     خنده نوشته و جمله نوشته هم نداریم ...
6 تير 1392

تابستون

سلام ببخشید چند روز نبودم اول تیر هوا خنک بود و همه چی هم خوب بود و ما یکم رفتیم گردش کردیم و بعدشم رفتیم مانتوی مدرسم رو ببینیم  اوا شون هم دقیقا با مارسیدن  بعد مو دیدیم و سفارش دادیم ش رفتیم پاساژ سلطانی مامانم میخواست شلوار بگیره ولی اونجوری که اون میخواست پیدا نکرد بعدشم اومدیم بدک نبود فقط کمرم زنداییم بد جوری گرفته بود و من بعد از ظهر نشستم MMV I نگاه کردم(یه برنامه جشنواره موسقی خارجی) یکشنبه هم من رفتم بدمینتون باید 45 دور میدویدیم و کلی گیم دوبل دادیم دوشنبه هم که میلاد بودو مارفتیم توی شهر خیلی حال داد بعدشم رفتیم هایپر هاوش خیلی قشنگبود مثلا یه جا داشت واسه بازی بچه ها و انواع معجون و خلاص...
5 تير 1392

تابستون تابستون

سلام تابستون همتون مبارک هووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووورا 8 روز دیگه تولدمه 8 تیر میخوام یه تولد خیلی بزرگ تو وبم بگیرم خیلی خوشحالم  8 تولد من و 29 مرداد تولد اوا جونه همین بای بای  از این به بعد خنده نوشته ها هم داریم هووووووووووورا ...
1 تير 1392

اخر اخر اخر خرداد و یه عروسی

سلام به همه 30 حنابندون پسر عومی بابام بود شبش که رفتیم خوب بود و هوا هم گرم  8روز دیگه هم که تا تولدم مونده خیلی خوشحالم هیچی دیگه منم خوبه کفش پاشنه بلندامو نپوشیدم رفتیم تا ساعت 3 حنابندون بودیم بعدشم رسمه که یه سحری هم به مهمونا بدن ما گرفتیمو رفتیم خونه تا زیر کولر بخوریم من ساعت 3 رفتم حمام!دیگه ساعت 4 هم خوابیدیم (یلدا خونه ما خوابیده بود و طاها هم خونه ی مامان بزرگم بود) صبح هم ساعت 9 بیدار شدیم یکم اینترنت رفتیم و تا اینترنت باشه همه چی خوبه بعدشم بیکاریو یه اتفاق تلخ برای خودم رفتیم دنبال عروس از ارایشگاه و اتلیه اومدیم بعد رفتیم یکم بزن برقصو (البته من اصلا حال نداشتم)ولی عروس کشون خیلی حال داد کلی حا...
31 خرداد 1392